98-9394223559+

 

استفاده از مهارت‌های ارتباط بدون‌خشونت در فرایند عدالت ترمیمی

امتیاز کاربران

ستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعال
 

"عدالت ترمیمی بر این پرسش استوار است: چطور می‌توانیم صلح را بازگردانیم؟ به عبارت دیگر، چطور می‌توانیم وضعیتی را بازسازی کنیم که در آن مردم به رفاه و خیر یکدیگر اهمیت می‌دهند؟"

مارشال روزنبرگ

پیش از آنکه دربارهٔ استفاده از مهارت‌های ارتباط بدون‌خشونت در فرایند عدالت ترمیمی صحبت کنیم، ابتدا لازم است عدالت ترمیمی را تعریف کنیم. این کار به ما کمک می‌کند تا آن را با شکل رایج‌ترِ عدالت در دنیای امروز، یعنی عدالت کیفری، مقایسه کنیم.

واژه‌ی کیفری از همان ریشه‌ای می‌آید که واژه‌ی تنبیه از آن گرفته شده است.

بنابراین، عدالت کیفری بر این پایه استوار است که چه کسی درست و چه کسی نادرست است، و سپس کسانی که نادرست عمل کرده‌اند مجازات شوند.

ایده‌ی پشت عدالت کیفری این است که خودِ مجازات باعث می‌شود افراد بفهمند چه چیزی کار نمی‌کند، انگیزه‌ای برای تغییر یا تحول در آنان ایجاد شود و از تکرار رفتار نادرست جلوگیری کند. اما این رویکرد به‌ندرت به تغییر یا بهبودیِ واقعی در افراد، خانواده‌ها، جوامع یا کل جامعه منجر می‌شود.

در مقابل، عدالت ترمیمی به بازسازی روابط و جبران آسیبی می‌پردازد که ایجاد شده است. عدالت ترمیمی دربارهٔ شفا، مسئولیت‌پذیری شخصی و دگرگونی درونی است.

فرایند شفا زمانی آسان‌تر و عمیق‌تر رخ می‌دهد که میان انسان‌ها ارتباطی واقعی و صادقانه برقرار شود، و ارتباط بدون‌خشونت ابزارهایی مؤثر برای ایجاد این نوع ارتباط در اختیار ما قرار می‌دهد.

ارتباط بدون‌خشونت همچنین بینش‌ها و تمرین‌های ارزشمندی درباره‌ی حمایت همدلانهٔ عاطفی، بخشش، و درک انگیزه‌های عمیق‌تر افراد در زمان‌هایی که رفتاری آسیب‌زننده دارند، ارائه می‌کند.

به همین دلایل و بسیاری دلایل دیگر، مهارت‌های ارتباط بدون‌خشونت در فرایند عدالت ترمیمی بسیار مهم و ارزشمند هستند.

 

چگونه ارتباط همدلانه می‌تواند به عدالت ترمیمی اجتماعی کمک کند؟

 

ارتباط همدلانه (یا ارتباط بدون‌خشونت) به عدالت ترمیمی در سطح جامعه کمک می‌کند، زیرا افرادی که در این مهارت‌ها توانمند هستند، پیش از آنکه تعارضی شکل بگیرد، بهتر می‌توانند از آن پیشگیری کنند یا پیش از نیاز به ورود به فرایند رسمی عدالت ترمیمی، خودشان آن را حل‌وفصل نمایند.

در هر جامعه یا گروهی، هرچه مهارت‌های افراد بیشتر و آگاهی‌شان عمیق‌تر شود و احساس مسئولیت شخصی افزایش یابد، میزان پیشگیری از تعارض و توان حل تعارض‌ها نیز بیشتر می‌شود، و در نتیجه میانجی‌گران اجتماعی بیشتری درون خود جامعه پدید می‌آیند.

زمانی که یک جامعه بتواند به جای پرهیز از تعارض، از آن حمایت کند و آن را فرصتی برای رشد بداند، مهارت‌های پیشگیری و حل تعارض در میان اعضا گسترده‌تر می‌شود.

وقتی آگاهی، ابزارها و مهارت‌های ارتباطی در یک جمع گسترش پیدا می‌کند، خانواده‌ها و گروه‌ها و سازمان‌های گوناگون می‌توانند خودشان تعارض‌هایشان را حل کنند، زیرا اکنون این مهارت‌ها درون جامعه‌ی خودشان وجود دارد.

در مقابل، عدالت کیفری التیام‌دهندهللب نیست و در بسیاری موارد اوضاع را بدتر می‌کند.

اگر فردی مرتکب جرم شود و دیگری از آن آسیب ببیند، عدالت ترمیمی فرصتی بسیار بیشتر برای شفا و بهبودیِ فرد، خانواده و جامعه‌ی آسیب‌دیده فراهم می‌کند.

فرایندهای عدالت ترمیمی معمولاً در جمع برگزار می‌شوند. ارتباط همدلانه (ارتباط بدون‌خشونت) ابزارها و مهارت‌هایی در اختیار افراد می‌گذارد تا بتوانند با هماهنگی و اثربخشی بیشتر در این فرایند مشارکت کرده و از آن پشتیبانی کنند.

 

به‌کارگیری ارتباط بدون‌خشونت در برنامه‌های میانجی‌گری ترمیمی میان قربانی و بزهکار

 

دکتر مارشال روزنبرگ دربارهٔ برگزاری جلسات میانجی‌گری میان قربانی و بزهکار، حتی در مواردی مانند تجاوز جنسی، سخن گفته است.

او می‌گفت این‌که فردی که مرتکب تجاوز شده، در زندان بنشیند و با خود فکر کند "من آدم بی‌ارزشی هستم و سزاوارم تا آخر عمرم در اینجا پوسیده شوم"، در واقع نوعی فرار از مسئولیت است.

روزنبرگ توضیح می‌داد که اگر فرد بزهکار بتواند در کنار قربانی بنشیند، با انسانیت او و نیازهای برآورده‌نشده‌اش ارتباط برقرار کند، و سپس با انسانیت خودش نیز تماس پیدا کند و ببیند که رفتار خودش حتی برای خودش هم "کار نکرده" است، آنگاه می‌تواند رنج واقعی را تجربه کند.

او می‌گفت: "این، رنجِ واقعی است."

چنین فرایندی، معنای حقیقیِ میانجی‌گری میان قربانی و بزهکار است:  سوگواری انسانی، شفا، و آشتی واقعی میان دو انسان.

یکی از چالش‌های اصلی این است که فرهنگ ما تا حد زیادی درگیر چیزی شده که والتر وینک  (الهی‌دان نام‌آشنا که روزنبرگ اغلب از او نقل می‌کرد) آن را "افسانهٔ خشونت رهایی‌بخش" می‌نامد.

طبق این افسانه، انسان می‌تواند با تحمل خشونت، به فردی بهتر تبدیل شود.

این یکی از دلایلی است که زندان‌های خود را  زندان اصلاحی  می‌نامیم: جایی که مردم را می‌فرستیم تا اصلاح شوند. 

و این اندیشه چنین است: "هرچه بیشتر خودم را بی‌ارزش بدانم، در پایان انسان بهتری خواهم شد."

اگر این طرز فکر واقعاً نتیجه می‌داد، شاید می‌شد آن را پذیرفت، اما متأسفانه، همهٔ شاخص‌ها نشان می‌دهند که این روش کار نمی‌کند.

در زمان نگارش این متن، نرخ تکرار جرم در میان بزهکاران خشونت‌ورز در ایالات متحده بیش از ۶۰ درصد است. یعنی چرخه‌ای مداوم از آزادی، ارتکاب دوبارهٔ جرم و بازگشت به زندان، چیزی که آن را "چرخه تکرار جرم" می‌نامند.

نظام زندان‌ها که بر پایهٔ عدالت کیفری بنا شده، نه به درمان و دگرگونی افراد کمک می‌کند و نه واقعاً امنیت جامعه را افزایش می‌دهد.

وقتی هدف، مجازات باشد، شفا و تحول پشتیبانی نمی‌شوند، و در نتیجه، در آن فضا به‌ندرت اتفاق می‌افتند.

اگر بخواهیم نمونه‌ای روشن از افسانه‌ی خشونت رهایی‌بخش را در عمل ببینیم، کافی است به کارتون‌های کودکان نگاه کنیم: همیشه "خوب‌ها" و "بدها" وجود دارند، و در نقطهٔ اوج داستان، خوب‌ها بدها را کتک می‌زنند، تحقیر می‌کنند، زندانی می‌کنند یا نابودشان می‌سازند. سپس خوب‌ها مورد ستایش، عشق و پذیرش دیگران قرار می‌گیرند.

اما هنگامی که ارتباط بدون خشونت را در برنامه‌های میانجی‌گری میان قربانی و بزهکار در عدالت ترمیمی به‌کار می‌بریم، فرصتی فراهم می‌کنیم تا انسان‌ها بتوانند از دلِ رنج، ارتباطی انسانی با یکدیگر بسازند، ارتباطی که پایه‌ای نیرومند برای شفا و آشتی واقعی است.

 

ارتباط خشونت‌آمیز: نیازهای عاطفیِ برآورده‌نشده در پسِ رفتار مجرمانه

 

در مقطعی از زندگی حرفه‌ای‌اش، دکتر مارشال روزنبرگ گفته بود به مرحله‌ای رسیده است که هرچه دیگران می‌گویند، تنها یکی از دو چیز را می‌شنود: "خواهش می‌کنم" یا "متشکرم".

وقتی کسی دست به رفتاری می‌زند که ما آن را "رفتار مجرمانه" می‌نامیم، یعنی رفتاری که نه‌تنها قانون را نقض می‌کند بلکه به دیگران نیز آسیب می‌زند، روشن است که آن رفتار "متشکرم" نیست.

در اینجا با فردی روبه‌رو هستیم که نیازهایش برآورده نشده‌اند، احتمالاً احساس ناخشنودی و رنج می‌کند.

می‌توانیم چنین رفتاری را نوعی "خواهش می‌کنم" در نظر بگیریم، درخواستی پنهان که از دل درد و نیاز برمی‌خیزد.

کسانی که درگیر رفتارهای مجرمانه می‌شوند، از جایگاه نیازهای ارضا‌نشده عمل می‌کنند.

و یکی از تمایزهای اساسی در ارتباط بدون‌خشونت همین است: تفاوت میان "نیازها" و "راهبردها".

نیازها جهانی‌اند، همهٔ ما همان نیازهای بنیادی را داریم.

اما راهبردها، یعنی شیوه‌هایی که برای برآوردن آن نیازها به‌کار می‌گیریم، جهانی و مشترک نیستند.

تعارض‌ها در سطح نیاز رخ نمی‌دهند، چون نیازهای ما یکی‌اند؛ بلکه تمام تعارض‌ها در سطح راهبردها شکل می‌گیرند.

اقتصاددان شیلیایی مانفرد مکس‌نیف  (که دکتر روزنبرگ از تحسین‌کنندگان او بود) راهبردها را به دست‌کم سه نوع تقسیم می‌کند:

1. راهبردهایی که کاملاً برخلاف نیازهای ما عمل می‌کنند.

برای مثال، اگر من از نظر عاطفی رنج می‌کشم و نیاز به همدلی دارم، و از سر همین نیاز تصمیم بگیرم کسی را کتک بزنم تا بفهمد چقدر درد دارم، این راهبرد تقریباً قطعاً باعث می‌شود نیازم به درک همدلانه همچنان برآورده‌نشده باقی بماند.

۲. راهبردهایی که برخی نیازها را برآورده می‌کنند اما به قیمت دیگر نیازها

برای مثال، برخی افراد برای رفع نیازهایی مانند استراحت یا آرامش به استعمال تنباکو روی می‌آورند، اما این کار با نیازهای دیگری مانند سلامت، آزادی و اغلب یکپارچگی شخصی در تضاد است.

۳. راهبردهایی که بسیاری از نیازها را برآورده می‌کنند و افراد آن‌ها را مانند یک نیاز تجربه می‌کنند

به این راهبردها "اّبّرارضا کننده‌دهنده‌ها"  گفته می‌شود. ما معمولاً با آن‌ها مانند نیاز رفتار می‌کنیم، در حالی که آن‌ها در واقع یک راهبرد هستند. برای مثال، پول و رابطه جنسی نمونه‌هایی از این راهبردها هستند که افراد گاهی به آن‌ها به‌عنوان نیاز نگاه می‌کنند.

مثالی برای تمایز بین نیازها و راهبردها:

همهٔ ما نیاز به امنیت و محافظت داریم. یک نفر راهبردش این باشد که با تمام همسایگانش آشنا شود؛ وقتی این کار را انجام دهد، تجربهٔ امنیت و محافظت او تأمین می‌شود.

فرد دیگری در همان محله با همان نیازها ممکن است دو تفنگ هجومی بخرد. این‌ها راهبردهای کاملاً متفاوتی هستند، اما نیاز مشترک همان است.

وقتی کسی دست به رفتاری می‌زند که ما آن را مجرمانه می‌نامیم،  یا در واقع وقتی هر کسی به هر رفتاری دست می‌زند، این رفتار در خدمت یک نیاز انسانی جهانی است، چه آن فرد آگاه باشد و چه نه و چه از راهبردهای دیگر برای برآوردن آن نیازها اطلاع داشته باشد یا خیر.

وقتی رفتار مجرمانه را بیان غم‌بار نیازهای برآورده‌نشده ببینیم:

1. راحت‌تر می‌توانیم از موضع همدلانه با آن فرد برخورد کنیم،

2. و نقطهٔ اثرگذاری مؤثرتری برای کمک به او برای یافتن راه‌های جایگزین برآوردن نیازهایش خواهیم داشت.

وقتی افراد را سرزنش و مجازات می‌کنیم، آن‌ها دست از تعامل می‌کشند و بسته می‌شوند و دیگر حاضر به یادگیری درس‌های ارزشمندی که دیگران می‌توانند منتقل کنند، نخواهند بود.

اینجاست که عدالت ترمیمی امیدبخش می‌شود.

هدف ارتباط بدون‌خشونت  در اصل این است که نیازهای ما به روشی برآورده شود که با نیازهای دیگران در هماهنگی باشد.

به این ترتیب، ارتباط بدون‌خشونت می‌تواند به بازتوانی افرادی کمک کند که راهبردهایی را یاد گرفته‌اند که در نهایت به خود یا دیگران آسیب می‌زند، تا آن‌ها بتوانند اعضای توانمند و اثرگذار جامعه شوند.

 

بیان مؤثر نیازهای خود: ارتباط بدون خشونت  برای قربانیان عدالت ترمیمی

 

دکتر مارشال روزنبرگ داستانی از یک زندان در سوئد تعریف می‌کرد که بر اساس اصول ارتباط بدون خشونت اداره می‌شد.

یکی از تمایزهای کلیدی در ارتباط بدون‌خشونت، تفاوت بین استفادهٔ حفاظتی از قدرت و استفادهٔ تنبیهی از قدرت است.

این زندان از قدرت استفاده می‌کرد تا افراد را زندانی کند و آزادی آن‌ها را محدود نماید، تا زمانی که بتوانند راهبردهای دیگری بیاموزند که با جامعه هماهنگ باشد.

یعنی افراد به اجبار زندانی می‌شدند، نه برای تنبیه، بلکه تا بتوانند راهبردهای جایگزین برای برآوردن نیازهای خود یاد بگیرند.

روزی روزنبرگ در این زندان کارگاهی برگزار کرد؛ یک جوان تمام مدت با دقت به او نگاه می‌کرد. هنگام ترک سالن، این جوان با شتاب به او نزدیک شد و روزنبرگ برای لحظه‌ای نگران امنیت خود شد. جوان گفت: "متشکرم. اگر سه سال پیش همان چیزی را که امروز از شما آموختم یاد گرفته بودم، مجبور نبودم بهترین دوست خودم را بکشم."

اقدام این جوان برای حمله به دوستش، تنها راهی بود که در آن زمان می‌شناخت تا نیازهای خود را بیان کند. اگرچه غم‌انگیز و نادرست بود، اما ممکن است او در آن زمان راه بهتری برای بیان نیازهایش نداشت.

ارتباط بدون‌خشونت به ما می‌آموزد چگونه تفاضای حمایت عاطفی کنیم و چگونه آن را به دیگران (و حتی به خودمان) ارائه دهیم.

دکتر روزنبرگ می‌گفت خشونت، ابراز ناقص خشم است. او معتقد بود که ابراز کامل خشم می‌تواند از طریق مراحل کلاسیک ارتباط بدون‌خشونت، مشاهده، احساس، نیاز، و درخواست، اتفاق بیفتد.

ارتباط بدون خشونت راهی است برای تبدیل تفکر و زبان کیفری به تفکر و زبان ترمیمی.

وقتی قربانیان عدالت ترمیمی یاد می‌گیرند نیازهای خود را به‌صورت مؤثر و بدون شیطانی یا غیرانسانی جلوه دادن دیگران بیان کنند، آن‌ها در تحول چرخه‌ی خشونت نقش فعال خواهند داشت.

 

نگاهی به آینده: ارتباط بدون‌خشونت در نظام عدالت کیفری

 

قوانین و مقررات حمایت مهمی برای تبدیل نظام عدالت کیفری به نظام عدالت ترمیمی هستند، اما کافی نیستند.

آگاهی ما دربارهٔ تعارض، عدالت کیفری و مجازات نیاز به تحول دارد تا مردم بتوانند به فرصت‌های واقعی برای شفا، دگرگونی، و بهبود خود، خانواده، جامعه و کل جامعه دسترسی پیدا کنند.

یکی از اعضای جامعهٔ جهانی  ارتباظ بدون‌خشونت، دومینیک بارتر ، پروژه‌ای به نام "حلقه‌های ترمیمی"  در محله‌های فقیرنشین ، فاولای  در ریو دو ژانیرو، برزیل، آغاز کرد. (تمرین حلقه‌های ترمیمی یکی از شیوه‌های متعدد در حوزهٔ گستردهٔ عدالت ترمیمی است.)

هنگامی که کسی در این محله‌ها به دیگری آسیب می‌رساند، یک حلقه‌ی ترمیمی تشکیل می‌شود و میانجی‌گری قربانی و بزهکار انجام می‌گیرد.

پیامدها خود به‌صورت مشترک توسط دایره تعیین می‌شوند.

دومینیک گزارش می‌دهد که میزان پیگیری اجرای پیامدها، مانند خدمات اجتماعی، بسیار بالاتر از نظام عدالت کیفری سنتی است.

وقتی این نظام را با سیستم کیفری مقایسه می‌کنیم، سطح شفا برای افراد و جامعه بسیار بالاتر است.

هزینه‌ی کلی برای جامعه و هزینه‌ی مالی برای مالیات‌دهندگان نیز به‌طور قابل توجهی کمتر است.

عدالت ترمیمی اغلب می‌تواند هزینه‌های ناشی از زندانی کردن افراد، تأمین سرپناه، تغذیه سه وعده‌ای، و تمامی هزینه‌های مربوط به کارکنان، ساختمان‌ها و نگهداری در نظام زندان کیفری را دور بزند.

با توجه به تمام شاخص‌ها، روش‌های مختلف تحت چارچوب عدالت ترمیمی بسیار مؤثرتر از عدالت کیفری هستند، هم در ایجاد جامعه‌ای امن‌تر و هم با هزینه‌ای بسیار کمتر برای مالیات‌دهندگان.

 

نگاه مارشال روزنبرگ دربارهٔ ارتباط بدون خشونت  در برنامه‌های عدالت ترمیمی

 

دکتر مارشال روزنبرگ چندین دهه در سراسر جهان به میانجی‌گری تعارض‌ها و آموزش ارتباط بدون-خشونت مشغول بود.

او مشاهده کرد که در سراسر جهان و در هر فرهنگ، مردم معمولاً در یکی از دو "بازی" نقش دارند:

1. بازی "چه کسی درست است و چه کسی اشتباه؟"

2. بازی "چطور می‌توانم زندگی را بهتر کنم؟"

بازی اول با عدالت کیفری مرتبط است و راه‌هایی را نشان می‌دهد که انزوا، دشمنی، خصومت، شرم، گناه، سرزنش، افسردگی ایجاد می‌کند و از نظر عاطفی، اجتماعی و مالی بسیار پرهزینه است.

بازی دوم به راه‌هایی اشاره دارد که می‌توانیم با حقیقت و همدلی در کنار هم بایستیم، انسانیت یکدیگر را ببینیم و در بهبود جهان برای همه سهمی داشته باشیم.

دکتر روزنبرگ پتانسیل ارتباط بدون‌خشونت را در ایجاد کمک‌های معنادار و قدرتمند برای شفا و آشتی که وعدهٔ عدالت ترمیمی است، دید  و آینده‌ای که انسانیت می‌تواند برای آن تلاش کند.

 

https://nonviolentcommunication.com/learn-nonviolent-communication/nvc-restorative-justice/